love.loxblog.com | ||
|
در کتاب گناهان کبیره برای انسان چه گناهی را سراغ داری که بزرگتر از تکرار تجربه هایش باشد؟؟
کاش می توانستم سکوتم را برایت بنویسم تا بدانی این مثنوی نانوشته چقدر حرف برای...........گفتن دارد.!!!
به سلامتیه كسی كه نمیشناستت
دوری از من اما چه نزدیك دلهایمان تو و من دوریم اما دستانت در دستان من است از فرسنگهای دور در آغوشت می كشم و بوسه بر لبانت می زنم دوریم اما دلهایمان نزدیك است با عشق چشمان فریباینت آشكار می سازد برایم صداقت ترا حس زیبایی است در من وقتی خنده های شیرین ات از دور به گوش می رسد شیطنتی كه در آن نهفته است مرا می كشاند به شیطنهای آبی لعنـــــــــــــــت به همه ضرب المثل های جهان هروقت لازمشان داری،
به سلامتی کسی که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت....
بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگز به او نخواهي رسيد .
بین رویاهای شبانه ام،جستجویت میکنم ای گل بهاری،هر لحظه آرزویت میکنم آنچه نامش را عشق گذاشتم تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده
نمي بخشمت.... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي....بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي ..... نمي بخشمت ..... بخاطر دلي كه برايم شكستي .....بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي..... نمي بخشمت .....بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي.....بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي.... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي بوسه بارانم کن امشب...
غریب آمده بودم غریب خواهم رفت غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
شنیده ام چنین روزی ، روز میلاد من است
اما گویا سپری شد، بی آنکه بدانم آتش شمع چندمین سال زندگی ام را به خاموشی سپردم
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز
دلم همچو آسمان، پر از ابرهاي باراني است، اي کاش دلم امشب بگريد، شايد که بغض عشقدر چشمانم بشکند
آن شوم ترين لحظه پايان من است
هر كسي هم نفسم شد دست آخر قفسم شد. من ساده به خيالم كه همه كار و كسم شد. اون كه عاشقانه خنديد خنده هاي من دزديد زير چشمه مهربوني خواب يك توطئه ميديد
دوست دارم که راستي راستي حس کنم تو رو تو دستم
نمیدانم چرا بیمارم امشب / سکوتی خفته در گفتارم امشب غم اشک دلم آهسته می گفت / پریشان از فراق یارم امشب . . .
پشت پا خوردم ز هر کَس که گفت یار منه چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم دیدم این دست محبت ، حلقه دار منه . . .
در دو چشمش گناه مي خنديد بر رخش نور ماه مي خنديد در گذرگاه آن لبان خموش شعله ئي بي پناه مي خنديد شرمناك و پر از نيازي گنگ با نگاهي كه رنگ مستي داشت در دو چشمش نگاه كردم و گفت: بايد از عشق حاصلي برداشت سايه ئي روي سايه ئي خم شد در نهانگاه رازپرور شب نفسي روي گونه ئي لغزيد بوسه ئي شعله زد ميان دو لب
مي روم خسته و افسرده و زار
ديدي آنرا كه تو خواندي به جهان يار ترين
اي اشک ، آهسته بريز که غم زياد است / اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است امروز کسي محرم اسرار کسي نيست / ما تجربه کرديم ، کسي يار کسي نيست . . . يک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
عشق يا چيزي شبيه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . . گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنند .
دل های بزرگ و احساس های بلند
دل گمراه من چه خواهد کرد
گفت مجنون گر همه روی زمین / هر زمان بر من کنندی آفرین / من نخواهم آفرین هیچ کس / مدح من دشنام لیلی باد و بس . دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند ، سلام پادشاه !
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد. حالا فهمیدم چرا ترکم کرد و رفت من میخواستم مالک قلبش بشوم اما اون مستاجر میخواست
وقتی میفهمی عاشق شدی که میبینی دوست نداری بخوابی...
چون واقعیت شیرین تر از رویاهایت شده است!
به سلامتی اون باجه تلفنی که تو بارون میرفتی زیر سقفش یدونه دو زاری مینداختی توش یه ساعت حرف میزدی آخرشم پولتو پس میداد...
|